- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
هر قدر میخواهد این دل، این دلِ تنها تو را در عوض هرگز نمیخواهد دمی دنیا تو را خاكِ عالم بر سرِ دنیا، كه چشمِ دوستان جست و جو باید كند در سینۀ صحرا تو را تو ز رحمت خواستی دستم بگیری یوسفا لیک میراند گناه از خانههای ما تو را نـالـۀ آقـا بــیـایِ مـا كـجـا، آن نــالــهای كه زده در بینِ آن دیوار و در، زهرا تو را روز، روزِ توست، چون روزِ عمویِ توست، آه كم نخواهد داشت هرگز روزِ تاسوعا تو را گرچه میگویند هستی در تمامِ روضهها بیشتر حس میكنم در روضۀ سقّا تو را دستهـایم را دخـیـلِ دسـتِ آقـایـی كـنـم كه خبر داده است از حاجاتِ نوكرها تو را با دَمِ "ای ساقی لبتشنگان" خواهیم خواند در عـزایِ ساقـیِ لبتـشنگـان، آقا تو را
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
دست ما نیست به چشم تو گرفتار شدیم همهاش کار خودت بود خریدار شدیم خواب دیدیم که تو آمدهای اما حیف... صبح شد با جگر سوخته بـیدار شدیـم نـظرت آمد و دیـدیـم گـنهکـاری رفت نظـرت رفـت، وَ دیـدیم گـنهکار شدیم ذرّهای شانـۀ ما بـار غـمت را نکـشید گرچه یک عمر فقط نوکر سربار شدیم حیف از عمر گرانمایه که خرج تو نشد شرمسار تو از این جمعۀ بسیار شدیم ز عـلاج دگران درد بُوَد خوش ما را نظـر لـطف تو دیـدیـم که بـیمار شدیم واقعاً جای سؤال است که از بهر ظهور ما چه کردیم که اینگونه طلبکار شدیم؟! لحظه لحظه به خدا جای شهیدان خالی ست حیف جا مـانده از آن قافـلـۀ یار شدیم آرزو هـست بـبـیـنـیم هـمین زودی ها زائر نیمه شب صحـن عـلـمـدار شدیم
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
زلـفی به بـاد داده پـریـشان تـرم کـنید آبـم کـنـیـد از غـم و بـاران تـرم کـنید از روضهای به روضه دیگر روانهایم از این که هست بیسر و سامان ترم کنید بر چشمهای من نمی از چشم خود دهید امشب کـنار لطف کـریمان، تـرم کنید من قـبـلـۀ دلـم متـمایـل به کـربـلاست من را حرم برید و مسلـمان ترم کـنید زخـمی شده ست سیـنـه ما پـای آهتان روضه بخوان که چاک گریبان ترم کنید خون میچکد ز گوشه چشمت عزیز دل امشب حسین گـفته و بیجان ترم کنید امشب خدا به کرب وبلا صبرتان دهد امشب چه روضهای ست خدا صبرتان دهد
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
به بـزم مـاتـم جـدّت، بـیـا ابـا صالح شـده مـحـرّم جـدّت، بـیـا ابـا صالـح شعار صبح ظهور تو یا لثارات است به زیـر پـرچـم جـدّت، بیا اباصالح به اشک چـشم محـبـان سیـد الشهـدا که ریخت در غم جدّت، بیا اباصالح هنوز خـون گـلوی حسین میجوشد به حُـرمت دَم جـدّت، بـیا ابـا صالح چقدر خجلت بابا ز کودکش سخت است به اشـک نـم نـم جدّت، بیا اباصالح به لحظهای که به زانو، کشان کشان آمد کـنار عـلـقـمـه، جـدّت، بیا اباصالح نوای «انکسر ظهری» اَش بگوش آید به قـامت خـم جـدّت، بـیـا ابـاصالـح قسم به غربت شیب الخضیب کرببلا به ذبـح اعـظـم جـدّت، بـیا اباصالح به جا به جا شدن آیههای یک سوره به جـسم درهـم جدّت، بـیا ابـاصالح یکی لـباس تنـش بُرده و یکی دیگر ربـوده خـاتـم جـدّت، بـیا ابـاصالـح دعـای آخــر او در مـیـان گـودالـی نـموده زَمـزَمـه جـدّت: بیا اباصالح
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
پـنهان کنم چگـونه هـویـدایی تو را یا بین سیـنه شـرح دل آرایـی تو را ظرف مرا شکستی و حالا نشستهام تا رو کـنم حـکـایـت لـیـلایـی تو را نفسی لک الوقاء... به عالم نمیدهم بـنـده شدن به درگـه مـولایی تو را خـیلی دعـا برای دلـم کـردهای ولی خـیلی شکستهام دل زهـرایی تو را در غـفلت زمانه فـرامـوش کـردهام درد غـریـبی و غـم تـنـهـایی تو را باید چه کرد این همه رسوایی مرا؟ باید چه کـرد این هـمه آقایی تو را؟ دل مُـردهام ولـی به حـسیـنـیه آمـدم تا جست و جو کنم دم عیسایی تو را با گریه گفت زینب کـبری، برادرم سنگی شکسته روی تماشایی تو را دیروز آیه خواندی و با خیزران یزید برهم زده بـلاغت و شیـوایی تو را
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
سرد است بیحضور تو حال و هوای ما بغضش گرفته دست قنوت دعای ما وقتی که نیستی بخـدا بیحضور تو هر شب قدم زده غمِ تو پا به پای ما
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
درمـانـدهام…چـیزی نـدارم غـیر آهـم این قحـطی اشک دو چـشـمانم گـواهم اصلا حواسم به تو و تنهاییات نیست شـرمـنـده آقـای غـریـبـم، رو سـیـاهـم هـنـگـام مـعـصـیت به یـاد تـو نـبـودم تو گـریه کردی جای من بر اشتـبـاهم ای آبــرو دار! آبــرویــم را نــبــردی طوری که اصلا فکر کردم بی گناهم میترسم آخـر سر ز چـشمانت بیـفـتم بر این گدایت رحم کن ای تکـیه گاهم دیگـر برایم طاقـت و صبـری نـمـانده میافـتد آخـر سر به روی تو نگـاهم؟ اصلا مرا چه به وصال و شِکوه از هجر؟! وقتی که آنقدر از شما دور است راهم گیرم که بین معصیت بال و پرم سوخت گـیرم حـقـیری بینـوا در قـعـر چـاهم با ایـن هـمـه وضـع بـدم مـثـل تـو آقـا گـریـان شاه بیکـفـن هر صبحـگـاهـم جانها فـدای خواهری که ناله میزد: ای کـشـتۀ افـتـاده قـعـر قـتـلـگـاهـم… آخر تو را با قتل صبر از من گرفـتند حالا بـبـین بییـار و بیپشت و پناهـم خلخال و زیورها شده غارت چه سازم؟ هـمـراه دخــتـرهـات در بـنـد سـپـاهـم دور از وطن، ای جان من، تکّه حصیری جـای کـفـن آخـر بـرایـت شـد فـراهـم
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
عُمْر خود را به تمنّا گُذراندن خوب است صبح و شب در طلبت اشک فشاندن خوب است چشـمهای تو اگر ساقـی مجـلس باشـنــد دست بر پهلوی پیمانه رساندن خوب است لب هجران زده گــان را به تلافیِ فِراق جرعهای از میِ وصل تو چشاندن خوب است مثـل آقـای خـراسـانی و در مسـلـک تو بنده را در برِ ارباب نشاندن خوب است زندگی با تو همان قدر که لذّت بخش است بیتو بالعکس، فقط زنده نماندن خوب است مــژدۀ آمــدنـت را چـو بــیـارد نــوروز گَرد و خاک از تن این خانه تکاندن خوب است عصر هر جمعۀ دلگیر به خودم میگویم: حرف گودال که شد فاش نخواندن خوب است کاش آن رذل سیه دل ز خودش میپرسید تیغ را بر گلوی تشنه کِـشاندن خوب است؟ چهارده قرن گذشته ست و نگـفـتند چرا اسب روی بدن کُشته، دواندن خوب است
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
این دل آلـودهام دلـبـر نمیخـواهـد مگـر حضرت صاحب زمان نوکر نمیخواهد مگر بال پـرواز مـرا سـوزانـد نـارِ معـصیت مرغِ دل تا بامِ دلبر، پر نمیخواهد مگر غفلت از تو اوج بدبختیِ ما شد ای دریغ چارهای این دردِ زجرآور نمیخواهد مگر راه گـم کردم بیا یابنالحسن دستم بگـیر ظلمتِ این سینه پیغمبر نمیخواهد مگر چند وقتی میشود از زندگی سیرم دگر نوکرت چیزی ز تو دیگر نمیخواهد، مگر روزیِ یکبار روضه در شبِ جمعه حرم من یقین دارم، دعا باور نمیخواهد مگر " إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ " یعـنی دل آلـودهام... شعلهای در زیر خاکستر نمیخواهد مگر خواستم گـریه کنم فرمود فَابْـكِ لِلْحُـسَيْنِ گریه بر ارباب، چشمِ تر نمیخواهد مگر مادری از عرش آمد سمت خاک کربلا گفت: این پیکر، کفن آخر نمیخواهد مگر دست بردار از سرش ای دشمن دین خدا یک سؤال، ارباب انگشتر نمیخواهد مگر
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
منی که غیر تو بر هر غـریبه دل دادم دلـم شکـست و نـیامـد کسی به امـدادم سرم به کار خـودم بود دعـوتم کردی ز یـاد بُــردمـت امـا نـبـردی از یــادم بغـل بگـیر مرا نـوکرت پریشان است توجـهـی بـکـن آخـر به داد و فـریـادم گذشتم آنقـدر از خیمه ات که جلد شدم اگـر به بـنـد تـو بـاشـم هـمـیـشه آزادم چـقدر فاصله دارم که محـرمت بشوم نه قـنـبـرت شده ام نه کـمـیل و مقـدادم گدایی از تو به من نسل پشت نسل رسید گـدای دسـت تـو بــودنــد کـل اجــدادم من از تو یاد گرفتم که خوب گریه کنم برای گـریه به جـدت شدی تو اسـتادم به یـمن گریه برای حسین خـوب شدم بـه یـمـن گـریـه بـرای حـسـیـن آبــادم هـمـه بـرای تـن بـی کـفـن عــزادارنـد ز نوح و یوسف و عیسی گرفته تا آدم
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
زحمتت هستم و ای کاش دگر کم بشوم یا که نه … با نفس قدسیات آدم بشوم چه خیالات عجیبی، من و این بار گناه خواستم در نظر چشم تو مَحـرم بشوم این همه پیش همه رو زدم و خوار شدم کاش یک بار فـقط پیش شما خم بشوم شده بـازیچـۀ من ذکـر دعـای فـرجت کاش عـامل به دعـاهای قـنـوتم بـشوم منـتظرهای تو رگـبارِ بهـاری هـستـند کاش من هم ز غمت بارش نم نم بشوم انـتظار فـرجت راه حسیـن است فقـط کـاش لبـیک، به پـیغـام مُـحـرّم بـشوم ذکر تو این شده که:کیست مرا یار شود!؟ نکـند جـای اضافـه شـدنم کـم بـشوم!؟ به عمل کار برآید نه به«جانم به فدات» پای دار غـم تو کاش که « میثم » بشوم غـبطه خوردم به شهیدان حریم زینب آرزو میکنم ای کاش که من هم بشوم
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
زمان لطف، صحبت از حقارتم نمیکنی کریـمی و نـظاره بر لـیـاقـتم نـمیکنی تو را ز یاد میبرم زمان معصیت ولی مـرا مـؤاخـذه برای غـفـلـتم نـمیکـنی دلم شکسته و کسی به داد من نمیرسد میـان راه مانـدهام، حـمایتم نمیکـنی؟! چه نذرها نکردهام که زیر و رو شود دلم به هر دری که میزنم اجابتم نمیکنی اسیـر ظلـمت دلـم شدم عـزیز فـاطـمه به یک دعا مرا غریق رحمتم نمیکنی؟! اگر بناست سهم من همیشه دوریات شود چرا مرا نمیکشی و راحتم نمیکنی؟! کسی من خراب را به سوریه نمیبرد در این بساط عاشقی ضمانتم نمیکنی؟! فدای عمهای که با دل شکسته ناله زد برادرم چرا نـظر به غـربتم نمیکـنی بزرگ این قبیلهام... مرا نزن عقیلهام کمی حـیا و شـرم از شرافـتم نمیکنی
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
خـشكـی چـشـم پـشیـمان مرا دریـابـید به غـبـاری سـر مـژگـان مرا دریـابید من اویـسـم ز قَـرَن آمـدم آقـایم نیـست چـشـمهـای تـر حـیـران مـرا دریابـیـد كاش میدیدم و با گـریهكنان میگـفـتم حـال آقــای پـریـشـانِ مــرا دریـابـیــد میزنم سینه به پایِ غمتان تا یك روز سیـنـۀ خـسـتـۀ سـوزان مـرا دریـابـیـد كاش در روضه فقط جان بسپارم پیشت كاش در كرب و بلا جان مرا دریابید گـریـۀ مادرِ تو میرسد از روضۀ ما دستهـا، چـاك گـریـبان مـرا دریـابید مـادرت باز به سر میزند و میگـوید پـسـر تـشـنه و عـریـان مـرا دریـابـید عمّۀ كوچک تو داشت به زینب میگفت زخـمهـای لـب مـهـمـان مـرا دریـابـید
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب در ورود اهل بیت به کربلا
آخرش چشم تر تو خواهرت را میکشد غـربت نا باور تو خواهرت را میکشد آن سیـاهی مـقابـل ازدحـام دشـمن است خلوت دور و بر تو خواهرت را میکشد هم جوان هم نوجوان هم کودک و هم پیرمرد سن و سال لشکر تو خواهرت را میکشد من خودم غمگینم و لبریزم از دلشورهها اضطراب دختر تو خواهرت را میکشد بـر تـمـام اسبهـاشان آب دادی مـنـتـها تـشنگی اصغـر تو خواهرت را میکشد شد رکـابـم پـای او هـنگـام پایـین آمـدن غیرت آب آور تو خواهرت را میکشد کرد اسفندی برایم دود و دستم را گرفت عمه جان اکـبر تو خواهرت را میکشد باورش سخت است پایان قرار ما دو تاست روزهای آخـر تو خواهـرت را میکشد از همه شمشیرها سهمی به جسمت میرسد پـارههای پیکـر تو خواهرت را میکشد روزگاری بـوسهاش میزد پیـمبـر آه آه سرنوشت حنجر تو خواهرت را میکشد واقعا سخت است فکرش را نمیخواهم کنم نالـههای مـادر تو خواهـرت را میکشد
: امتیاز
|
آغاز محرم و ورود اهل بیت به کربلا
چگونه شکر بگویم؟ که زنده ماندم و دیدم رسیده نوبت گریه دمـیـده مـاه محـرم چگونه شکر بگویم؟ که زیر سایۀ پرچم کنار حضرت زهرا نشاندهاند مرا هم! برای لطف مدامت چگونه شکر بگویم؟ دوباره گرم گـلوی بریده است گـلویم! چگونه شکر بگویم که بنده نوکرتانم؟ همیشه طالب فیض عـظیمِ محضرتانم تـمـام سـال گـدای کـنـار مـعــبـرتـانـم غـلام لـطف لـطـیـفِ نـگـاه مـادرتـانم ستارههای هـدایت، مـوالـیان کـرامت! من و هراس قیامت، شما و لطف و عنایت شما... ولیّ خـدا، من شکستۀ غـمـتانم شما دلیلِ شفا، من مریض یک دمتانم شما نسـیم صفـا، من غـبار مـقـدمـتانم شما امـیـر وفـا، من اسیـر پـرچـمتـانم ز دست عشق شما که زدید شعله به جانم چرا غزل ننویسم؟ چرا ترانه نخوانم؟ درست مثـل قـنـاری، قـناریِ لـبـتـانـم شبـیـه مـاه، گرفـتـار خـلـوت شبـتـانـم همیشه مشتری روضههای پُر تـبـتانم چه میشود که ببـینـم شبی مقـرّبـتانم؟ همان که اول خلـقت اساسنـامه نوشته مرا به راه ولایت دریـده جامـه نوشته من و نگاه شما و پناه صحن و سراتان چگونه شکر کنم که شدم مدیحه سراتان؟ شکسته باد سری که زمین نخورده به پاتان فرشتههای خـدایی مقـیـم بزم عـزاتان به شوق بارش رحمت، غریق زمزمه هستم دخـیل بزم عـزای عزیز فـاطمه هستم عزای هستی عالم عزای عشق مجسّم! عزای کشتۀ تشنه عزای صاحب زمزم عزای یک سر بر نی عزای یک تن درهم بخوان که جان بسپارم ز داغ وارث آدم «سری به نیزه بلند است در برابر زینب خـدا کند که نـباشد سر بـرادر زینب»
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
بیتو زمین زمـیـنۀ خـرّم شدن نداشت نـسـل بـشـر لـیـاقـت آدم شدن نـداشت ای عشق کُل، که کل جهان جزء کُلِّ توست بیتو جهان شهامت عـالم شدن نداشت ای حُـرمـت قـبـیـلـۀ قـبـلـه، بـدون تـو بیت الحـرام، قـدر معـظّم شدن نداشت هـاجـر سلام بر لب شش مـاهۀ تو داد زمزم وگرنه جوشش زمزم شدن نداشت بیگریه بر غـمت به جمال جمیل حق چـشم کسی اجازۀ مَحـرم شدن نداشت این جوش خون توست وگرنه کسی دلِ آمــادۀ عــزای مـحــرّم شـدن نـداشـت حـرف شفاعـت تو اگر در میان نـبود صفهای روز حشر منظّم شدن نداشت
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
شکر خدا که لطفِ تو دست مرا گرفت مِهرت میان این دلِ ویـرانه جا گرفت امـروز نـه، کـه روز الـسـتُ بـربّـکـم با تو دلـم بـهـانـۀ کـرب و بـلا گـرفت آواز پر ز سوز کسی میرسد ز عرش مـاه مُـحـرم آمـده بـایـد عــزا گـرفـت ما فکـر میکـنـیم هـنـر کـردهایـم، نَـه روضه برای بیکـسی تـو خـدا گرفت از من سیـاه تر به خـدا نیست مانـدهام لطفـت چگونه دست من بیحـیا گرفت اعـجـاز مـیکـنـد بـه خــداونـدی خــدا شور غمت به سینۀ هر کس که پا گرفت پـس میتـوان ز دست غـلام سیـاه تـو در روضهها حوالۀ کرب و بلا گرفت یـاد تـمـام پـیـر غـلامـان به خـیـر بـاد سیـنـه زدن ز گـریـۀ آنان بـقـا گـرفت سر میزند به رسم وفا حضرت نگار گر هـیأتی ز یـادِ شهـیدان صفا گرفت امـشب برایِ روز دهـم گـریه میکـنم این روضه را چگونه توان بیصدا گرفت هـنگـام سر بـریـدن تو آسـمـان بُـریـد رفتی به روی نیزه به بالا هوا گرفت
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات اول مجلس
مَردم مُحرّم آمده نوحـوا علیٰ الحسین هنگـام مـاتـم آمده نوحوا علیٰ الحسین حالا که ماه سَـرورِ شیب الخضـیبها همزاد با غـم آمده نوحوا علیٰ الحسین از بَـطن عرش مادرِ خلقت سیاه پوش با قامتی خَم آمده، نوحوا علیٰ الحسین این چند روزه یکسره چاووش میزنند دَمّـام، به دَم آمده نوحـوا علیٰ الحسین هـمراه آسمان که ز چـشمان ابـرهاش بـارانِ نَم نَم آمـده نوحوا علیٰ الحسین اشک ذبیح حضرت حق، با ندای غیب از چاه زمزم آمده نوحوا علیٰ الحسین از ساحت مُقـــدّس “نوح الائمــّه” هـم فرمان به عالَم آمده: نوحوا علیٰ الحسین همـراه خـانـمی که به گـودال قـتـلگـاه با حال درهم آمده نوحوا علیٰ الحسین
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
دل شـکـسـتـۀ من را نـمـیخـری آقـا؟ شبی به کرب و بلایت نمیبری ما را؟ بده بـرات زیـارت به این گـدا اربـاب تو را به گریۀ شبهـای مـادرت زهـرا عزیز فاطمه رحمی نما بر این نوکـر بگـیـر دسـت مـرا ای امـام بـیهـمـتـا بگو حسین چه خاکی به سر بریزم من اگـر خــدای نـکـرده ولـم کـنـی مــولا مرا به حال خودم لحـظهای رها نکـن تو را قـسم به دو دستان حـضرت سقا صدای آمدنت میرسد دگـر بر گـوش شمـیم عـطر تن تو وزیـده در صحـرا دوبـاره بـوی محـرم گـرفـته این دنـیا دوباره بغـض عـظیمی نشسته بر دلها میا به کوفه حسین جان که کوفه نامرد است میا به کـوفه عـزیزم که میشوی تنها چرا که کـوفه برای تو نـقـشـهها دارد بـیا و کـوفه نـیـاور، تو زیـنب کـبری امان ز روز دهم، امان ز قحـطی آب امـان ز نـالۀ جانـسوز مـادرت زهـرا میا که اصغر شش ماههات شود پرپر جدا کنـند سرت را به ظهـر عـاشورا
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم ( مدح امیرالمؤمنین )
ای كه جز خانۀ تو خلوت ما نیست كه نیست هرچه گشتیم دراین میكده جا نیست كه نیست من كه جـز نام تو نامی نـشنـیدم بیشـك جز صدای تو در این دهر صدا نیست كه نیست كاسهای اشك و دو جرعه نفسی با یادت شهر ما را به جزاین آب و هوا نیست كه نیست صبح در شهر تو یك مشت گدا آمد و شب هرچه گشتیم ندیدیم، گدا نیست كه نیست بسكه اخبار غدیرت همه جا پیچیده است خبری جز خبرت هیچ كجا نیست كه نیست بر جهـاز شتـران حرف پیـمـبر این بود دست بالاتراز این دست خدا نیست كه نیست آنـكه محـمـود صدا كـرده صدا بـاید زد و فـقـط بـوسـه به دسـتـان خـدا بـاید زد باید این خـطبه میان همگـان پخش شود سینه سینه ضربان در ضربان پخش شود باید این چشمه كه امروز به راه افتاده ست مثل رودی كه بود در جریان پخش شود چون نـسیـمی كه شده پیـك بهـاران خـدا این خبر از پدران در پسران پخش شود مـادرم خواست كه با شیـر محـبّت دادن نمك عشق تو در هر شریان پخش شود چهارده قـرن گـذشته است ولی جا دارد خبرش صدر خبرهای جهان پخش شود این خبر را به مؤذن برسان تا هر روز بر سـر مـأذنـه مـا بـین اذان پـخـش شود از شـبـم كـاش نـگـیـری نفـسی مـاه مرا أشــهـــد أن عــــلــیً ولــی الــلــهِ مـــرا ما كه عمری دل در عشق اسیری داریم چه غم از آتش دوزخ كه مُجـیری داریم روزیام را در این خانه نوشته است خدا بیسبب نیست كه چشم و دل سیری داریم راست گفتند كه راه تو به خورشید رسد چه كسی گفته جز این راه مسیری داریم؟ آب نه عـیـن سـرابـنـد پس از تو"أدیان" ما فـقـط آب در این خاك كـویری داریم هـمـه دیـدنـد پـیـمـبـر چـه وزیـری دارد همه گـفـتند از این پس چه امیری داریم بعـد هر یا عـلـیام زمزمـۀ یا زهـراست بهـتر از این چه مراعات نظـیری داریم همردیف دل دریا كه به غیر از دریاست بـهـتـریـن قـافـیـه خـانـۀ مولا زهـراست سفـره را باز كن ای شاه گـدا آماده ست به یـتـیـمـان بگو امـروز غـذا آماده ست سـوره مـائـده نـازل شد و ما فـهـمـیـدیـم لـب این بـركه غـذای دل مـا آمـاده ست چه غدیریست، چه عیدیست، برای بخشش بیـشـتر از همه اعـیـاد، خـدا آمـاده است اختیار سر ما دست دو ابروی تو هست بكِـش آن تیغ دو دم را كه منا آماده ست دردم این است كه ای خواجه مرا دردی نیست ورنـه در دست طبـیـبـانه دوا آماده ست باز هـم بوی محـرم همه جا را پُـر كرد هـر كه دارد هـوس كـربـبـلا آمـاده ست ای كه بر دشمنیات بغض وحسد گشت شریك پسرت گـفت: گـناهم؟، همه گـفـتند: أبیك
: امتیاز
|
مدح امیرالمومنین علیه السلام
چرخش چرخ و فلک بسته به چشمان علیست همۀ عمر جهان بسته به یک آن علیست هـمه از سفـرۀ او روزی خود را دارند آفـریـنـش به خدا سـفـرۀ احسان علیست بـنـدۀ عـشـق عـلی از هـمه آزادتر است شکـر لله که دلم بـسته به زندان علیست نـمـک سـفــرۀ او خـوردم و آدم شـده ام آدمیت نـمکی هست که در نـان علیست گر حساب سر زلفـش کـنی از دهر جـدا مابقی هرچه که مانده است پریشان علیست بس که از ذکر علی شهد و شکر نوشیدم این دهان نیست بگویید که قندان علیست آفـتـابی که جهان از نـفـسـش روشن شد انعکاسی است که از پرتو دندان علیست در لحد سمت نجف روی مرا بگـذارید سر من چـشم به راه سر دامـان علیست اشک شور است اگر، علت و برهان دارد علت آن است که هر چشم، نمکدان علیست گر عـلـی، جانِ همه خـلـقـت عـالـم باشد حـضرت فـاطمه ولله قـسم جـان علیست هر کسی عـشق حسین بن عـلی را دارد روز محشر به خداوند که مهمان علیست
: امتیاز
|